کد مطلب:95232 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:322

مسائل تعقلی محض











اولین مسأله اساسی كه مطالعه آثار آفرینش به تنهائی قادر به جوابگوئی آن نیست واجب الوجود بودن و مخلوق نبودن خود آن قدرت ماوراء طبیعی است. آئینه جهان حداكثر این است كه نشان دهنده دست توانا و دانائی است كه جهان را می گرداند اما خود آن دست چه حال و وضعی دارد؟ آیا او خود مسخر دست دیگری است، یا قائم به ذات است. اگر مسخر دست دیگری است آن دست دیگر چگونه است؟ هدف قرآن تنها این نیست كه بدانیم دستی دانا و توانا جهانرا می گرداند، هدف اینست كه بدانیم گرداننده اصلی «الله» است و «الله» مصداق لیس كمثله شی ء است، ذات مستجمع كمالات است، و به عبارت دیگر كمال مطلق است، و به تعبیر خود

[صفحه 69]

قرآن «له المثل الاعلی»[1] است. مطالعه طبیعت چگونه می تواند ما را با چنین مفاهیمی آشنا سازد؟

مسأله دیگر وحدت و یگانگی خداوند است قرآن این مسأله را به صورت استدلالی طرح كرده است و با یك «قیاس استثنائی» (به اصطلاح منطق) مطلب را ادا كرده است. برهانی كه اقامه كرده همان است كه فلسفه اسلامی آن را «برهان تمانع» می خواند. گاهی از طریق تمانع علل فاعلی وارد شده است: «قل لو كان فیهما الهه الا الله لفسدتا»[2] و گاه از طریق تمانع علل غائی: «ما اتخذ الله من ولد و ما كان معه من اله اذا لذهب كل اله بما خلق و لعلی بعضهم علی بعض»[3] در آن بحث كرده است.[4].

قرآن هرگز معرفت به یگانگی خدا را از طریق مطالعه در نظام خلقت موجودات بدان سان كه اصل معرفت به خالق ماورائی را از آن راه تأكید كرده، توصیه نكرده است. و چنین توصیه ای صحیح نبوده است.

در قرآن مسائلی از این قبیل مطرح است: «لیس كمثله شی ء»،[5] «و لله المثل الاعلی»،[6] «له الاسماء الحسنی»،[7] «الملك القدوس العزیز المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتكبر»،[8] «اینما تولوا فثم

[صفحه 70]

وجه الله»،[9] «هو الله فی السموات و فی الارض»،[10] «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن»،[11] «الحی القیوم»،[12] «الله الصمد»،[13] «لم یلد و لم یولد»،[14] «و لم یكن له كفوا احد».[15].

قرآن این مسائل را برای چه منظوری طرح كرده است؟ آیا برای این بوده است كه مسائلی نفهمیدنی و درك نشدنی كه به قول «ندوی» اصول و مبادیش در اختیار بشر نیست بر بشر عرضه بدارد و از مردم بخواهد تعبدا بدون اینكه آنها را درك كنند بپذیرند، و یا واقعا می خواسته است كه مردم خدا را با این شؤون و صفات بشناسند؟ اگر خواسته است خداوند با این صفات شناخته شود از چه راه است؟ چگونه ممكن است مطالعه در طبیعت ما را با این معارف آشنا نماید، مطالعه در مخلوقات بر ما روشن می كند كه خداوند علیم است یعنی چیزی كه ساخته است از روی علم و دانائی بوده است ولی آنچه قرآن از ما می خواهد تنها این نیست كه او آنچه را آفریده است از روی علم و دانائی بوده است بلكه اینست كه: «انه بكل شی ء علیم»،[16] «لا یغزب عنه مثقال ذره»،[17] «قل لو كان البحر مدادا لكلمات ربی»؛[18] یعنی

[صفحه 71]

علم خداوند نامتناهی است، قدرتش نامتناهی است، چگونه و از كجا می توان از مشاهده عینی و حسی مخلوقات به نامتناهی بودن علم و قدرت پروردگار پی برد.

در قرآن بسیار مسائل دیگر مطرح است: از قبیل: كتب علوی، لوح محفوظ، لوح محو و اثبات، جبر و اختیار، وحی و اشراق و غیره كه هیچكدام از آنها از طریق مطالعه حسی مخلوقات قابل تحقیق نیست.

قرآن این مسائل را قطعا به عنوان یك سلسله درسها القا كرده است و از طرفی تدبر در این درسها را با 55 آیاتی از قبیل: «ا فلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها»،[19] «كتاب انزلناه الیك مبارك لیدبروا آیاته»[20] توصیه و تاكید كرده است. ناچار راهی را برای وصول به این حقایق معتبر می دانسته است و به عنوان یك سلسله مجهولات درك نشدنی القاء نمی كرده است.

دایره مسائلی كه قرآن در زمینه مسائل ماوراء الطبیعه مطرح كرده است بسیار وسیعتر از آن است كه مطالعه در مخلوقات مادی بتواند جوابگوی آنها باشد. همینها سبب شد كه مسلمانان گاهی از طریق سیر و سلوك روحی و گاهی از طریق سلوك عقلی و فكری دنبال این مسائل را بگیرند.

من نمی دانم كسانی كه مدعی می شوند قرآن در مسائل الهی تنها مطالعه در مخلوقات را كافی دانسته است، درباره اینهمه مسائل متنوع كه در قرآن مطرح است و از مختصات این كتاب مقدس آسمانی است چه می گویند؟

[صفحه 72]

محرك و الهام بخش علی علیه السلام در طرح مسائلی كه در دو شماره پیش بدانها اشاره كردیم تنها و تنها تفسیر قرآن مجید است، اگر علی علیه السلام نبود شاید برای همیشه معارف عقلی قرآن بدون تفسیر می ماند.

اكنون كه اندكی به ارزش این بحثها اشارت رفت به ذكر نمونه هائی از نهج البلاغه می پردازیم.

[صفحه 73]


صفحه 69، 70، 71، 72، 73.








    1. روم: 27.
    2. الانبیاء: 22.
    3. المومنون: 91.
    4. رجوع شود به جلد پنجم اصول فلسفه.
    5. شوری: 11.
    6. نحل: 60.
    7. طه: 8.
    8. حشر:23.
    9. بقره: 115.
    10. انعام: 3.
    11. حدید: 3.
    12. بقره: 255.
    13. اخلاص: 2.
    14. اخلاص: 3.
    15. اخلاص: 4.
    16. شوری: 12.
    17. سبأ: 3.
    18. كهف: 109.
    19. محمد: 24.
    20. ص: 29.